یادداشت های یک شهروند نسبتا دغدغه مند!

یادداشت های سید مهدی کیوان زاده

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

توفیق توقیف !

شنبه گذشته به همراه ده نفر از اعضای خانواده هنردوستم به سینماگلشن بجنورد رفتیم تا رحمان1400، پرفروش ترین فیلم نوروز98 را بر روی بزرگترین پرده ی سینمایی خراسان شمالی تماشا کنیم. به اعتقاد من رحمان 1400 به عنوان هشتمین اثر سینمایی منوچهر هادی، کارگردان باسابقه و خاک خورده ی سینمای ایران، مرزی میان یک کمدی سیاه سیاسی و یک طنز سخیف و سطحی است که چندین بار از خط مرز به هر دو طرف حرکت می کند، ولی در انتها بر لبه ی مرز می ایستد.

رحمان1400،داستان یک خدمتکار ساده با بازی درخشان سعیدآقاخانی است که دچار یک سرطان نادر مردانه شده است و پزشک معالجش مرگ او در سه ماه آینده را حتمی می داند. بنابراین با همراهی دوستش که او هم در همان شرکت خدمتکار است،(با بازی بهرام افشاری یا همان بهتاش پایتخت)، نقشه ای می کشند که رحمان پیش از مرگ به وسیله بیماری، توسط آقازاده ی رئیس شرکت (با بازی بسیار بد محمدرضاگلزار)کشته شود، بلکه زنش بتواند با گرفتن حق رضایت دومیلیاردی اوضاع و احوال فرزندانشان را در آینده تضمین کند.

رحمان 1400 همانطور که از اسم و پوستر های بنفش رنگش پیداست رگه هایی از یک طنز سیاسی و اجتماعی را داراست. کمتر صحنه ای در این فیلم یافت می شود که به مشکلاتی اعم از  گرانی، بیکاری، واردات بی رویه از چین، تجمل گرایی و آقازاده هادر کنار دروغ و ریاکاری اشاره نکند. اشاره ای که در برخی سکانس های فیلم از حد معمول و متداول این جنس از کمدی فراتر می رود. مثل موسسه جاسپین یا بحث های مربوط به تولید ملی.

اگرچه که رحمان 1400جلوتر از دیگر کمدی های اکران نوروز 98(چهارانگشت محمدی، ژن خوک سهیلی و زندانی های ده نمکی) قرار دارد، اما بدون شک  بهترین اثر سینمایی او هم نیست و به عقیده من از کار اخیرش که در ایام نوروز از صداوسیما هم پخش شد(آینه بغل)، چندگامی عقب تر است.   

پاشنه آشیل فیلم رحمان 1400 وجود برخی از شخصیت های کاریکاتوری یا به تعبیری دیگر مقوایی در فیلم هستند که به خوبی پرداخت نشده اند. برای مثال کاراکتر نازی( دوست دختر آقازاده خوش اخلاق این فیلم) با بازی متوسط ساره بیات به هیچ وجه پرداخت نشده یا در نیامده و در حد یک تیپ باقی می ماند. علت این حجم از کینه ای که بیات نسبت به گلزار دارد، به خوبی نمایش داده نمی شود و در حد همان تماس تلفنی کلیشه ای با برادرش در سطح می ماند.

درکنار این مشکل بزرگ و اساسی، رحمان 1400 دوایراد دیگر هم دارد که مانع تبدیل شدن آن به یک اثر ماندگار کمدی می شود:

1)افراط در برخی از شوخی های رکیک جنسی اگرچه لحظات مفرحی را برای دوستداران این نوع از شوخی ها می سازد، اما بدون شک اضافی است و به ریتم فیلم ضربه وارد کرده است.

2)طراحی صحنه و جلوه های ویژه بصری و میدانی بسیار ناشیانه که اصلا باور پذیر به نظرنمی رسند.

درهرصورت رحمان1400 درکنار نکات مثبت ومنفی ذکرشده مخاطب عام سینما را به خوبی سرگرم می کند و او را برای لحظاتی از ته دل می خنداند( دیدم که میگم!)*

 البته به نظر می رسد که کارگردان این فیلم هدف دیگری هم جز سرگرمی مخاطب آماتور نداشته که در این امر موفق عمل می کند.

اما یک پرسش اساسی دراینجا مطرح می شود: چرا فیلمی که پروانه نمایش آن به طور رسمی صادر شده و حدود یک ماه از اکران آن می گذرد (البته این فیلم در خراسان شمالی فقط 4روز ودر سینما گلشن مرکز استان اکران شد) و با 22 میلیارد  فروش به عنوان دومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران لقب گرفته به یک باره توقیف می شود؟

در این که شاید حذف برخی از صحنه های شوخی این فیلم مناسب تر بود، تردیدی ندارم ولی نباید فراموش کرد که این فیلم با محدودیت سنی(+12سال) روانه سالن های سینما شده و از همه مهم تر پروانه ساخت و نمایش دارد.

منوچهر هادی در یک پست اینستاگرامی پس از توقیف فیلمش نوشت: دربرخی شهرها نسخه اصلاح شده رحمان 1400 و در شهر های دیگر نیز نسخه اصلاح شده تری!( که اکران بجنورد جزو همین دسته بود) را نمایش می دادند. تصمیم توقیف مربوط به ارشاد نیست و قطعا تصمیمات از جای دیگری گرفته می شود! من تمام تلاشم را خواهم کرد تا رحمان 1400، فیلمی که از جنس خود مردم است و آن ها را می خنداند، مجددا اکران شود.

من بنایی نداشتم تا برای این فیلم یادداشتی بنویسم. اما پس از شنیدن خبر توقیفش این تصمیم را گرفتم. چرا که اعتقاد دارم توقیف راه حل نیست. همان طورکه فیلترینگ هم راه حل نبوده و نیست. سلیقه مخاطب عام سینما با توقیف ها و سانسور ها تغییری نمی کند که هیچ، به مراتب بدتر و مبتذل تر هم خواهد شد.( مشابه اتفاقی که در موسیقی کشور به وقوع پیوسته است)  

 و در پایان این یادداشت قصد دارم پرسشی را از مسئولین ارشاد و صاحبان سینمای استان مطرح کنم: مشکل شرکت پخش فیلمیران و آقای سرتیپی که اتفاقا تهیه کننده همین فیلم است با سینماهای خراسان شمالی در چیست؟! چرا فیلمی که در30 استان کشور و حتی در مناطق سیل زده کشور از هفته اول فروردین اکران شد، بعد گذشت 21روز وآن هم فقط در یک سینمای استان و به صورت محدود اکران می شود؟ (پیش تر هم اتفاق های مشابهی برای برخی از فیلم های شرکت فیلمیران افتاده بود). لطفا در پی حل این مشکل باشید. مردم هنردوست و فرهیخته این دیار شایسته توجه بیشتری هستند.

انشاالله در صورت رفع توقیف (که  قطعا بدون سانسورمجدد  نخواهد بود)رحمان 1400 را به همراهی دوستان و خانواده ببینید و از موقعیتهای کمیک این فیلم لذت ببرید. با این کارتان به برخی از بچه های بالا هم می فهمانید که توقیف و سانسور فیلم ها راه حل درستی نیست.(برگرفته از دیالوگ آقای جالوسی با بازی کوتاه و متفاوت مهران مدیری در فیلم: هر بچه بالایی، بچه ی بالانیست!)


و من الله توفیق ...


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید مهدی کیوان زاده

غلامرضا لانگ شاتی!

شاید اگر تا یکی دو سال پیش شنیدن خبر ساخت فیلمی با موضوع جهان پهلوان تختی توسط کارگردان آثاری چون آسمان زرد کم عمق، اینجا بدون من، پرسه در مه و من دیه گو مارادونا هستم غیر معمول و تاحدی شگفت آور بود، اما پس از تماشای تنگه ابوقریب(هشتمین اثر سینمایی بهرام توکلی) در فجر سی و ششم، شنیدن این خبر چندان هم عجیب به نظر نمی آمد. چراکه توکلی نشان داد دوران جدیدی را در کارنامه فعالیت هنری اش آغاز کرده است. او در زمان اکران ابوقریب در جشنواره فیلم فجر به ساخت فیلمی با اسطوره و قهرمان کلاسیک اشاره کرد و علت آن را هم نیاز جامعه کنونی ایران به این نوع قهرمان ها برشمرد و فیلمسازی درباب آن را به عنوان یک تکلیف برای فیلمسازان دانست.

بدون شک تختی انتخابی درست و البته حساس برای توکلی بود. اما او پای حرفش ایستاد و نهمین فیلم داستانی اش را تحت عنوان غلامرضاتختی ساخت.

فیلمی با تهیه کنندگی استاد سعید ملکان که با حضور موفق در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر، در ده رشته کاندیدای دریافت جایزه شد و در دو رشته ی فیلمبرداری و طراحی صحنه سیمرغ بلورین این دوره را از آن خود کرد. غلامرضاتختی همچنین به عنوان سومین فیلم برگزیده از نگاه تماشاگران نائل آمد و تحسین اکثریت منتقدین و تماشاگران را برانگیخت.

غلامرضاتختی همان طور که از اسمش پیداست داستان زندگی جهان پهلوان تختی را از کودکی تا لحظه مرگ( که در این فیلم به وضوح خودکشی است) به تصویر می کشد.

تقریبا از شروع مراحل ساخت این فیلم با حواشی بسیاری روبرو شد که بدون شک مهم ترین وتاثیرگذارترین اتفاق، جدایی امیرجدیدی از پروژه به دلایل نامعلوم بود. بازیگری که به نظر می رسید خود را برای ایفای نقش آماده کرده و حتی تصاویر مربوط به تمرین کشتی او هم در فضای مجازی منتشر شده بود.

اما با خروج جدیدی ساخت این فیلم متوقف نشد و به جای او محسن تختی( هیچ نسبتی با غلامرضاتختی ندارد!)، به ایفای نقش تختی در دوران جوانی پرداخت.

شاید یکی از دلایل حضور عمده ی کاراکتر تختی درلانگ شات دوربین فیلمی که متعلق به خودش است همین نابلدی بازیگرانی است ( اگر بشود گفت بازیگر!) که در دوران مختلف به ایفای نقش او پرداخته اند.

البته این فیلم یک ایراد دیگر هم دارد و آن وجود راوی است که حضور چندان موثری ندارد و متاسفانه به ریتم فیلم ضربه جدی وارد کرده است.

غلامرضاتختی از طراحی صحنه حرفه ای و چهره پردازی بسیار ملموسی بهره می برد. بدون شک یکی از زیبا ترین سکانس های فیلم که بسیارخوب درآمده و سیمرغ بلورین کیوان مقدم و حمید خضوعی ابیانه را توجیه می کند، صحنه فینال کشتی المپیک ملبورن است که در آن جهان پهلوان تختی با وجود مصدومیت از ناحیه چشم، حریفش را شکست می دهد و نخستین طلای تاریخ ورزش ایران در بازی های المپیک را دشت می کند.

سیاه و سفید بودن فیلم هم به باورپذیر بودن آن( به ویژه در به تصویر کشیدن تهران قدیم و صحنه های مربوط به کشتی و گزارشگران آن) کمک شایانی کرده و از نکات شایسته تقدیر این فیلم کلاسیک است.

اغراق در صحنه های ابتدایی فیلم که وضعیت تاسف بار محل تولد و زندگی تختی را به نمایش می کشند، به نوعی توجیه می شوند. تختی فقر را با اعماق وجودش درک کرده است، بنابراین به فقرا و نیاز های آنان اهمیت می دهد و مردم برایش جایگاه ویژه ای دارند.

اگرچه قرار گرفتن غلامرضاتختی در میان فهرست گزینه های نهایی اکران نوروزی، اتفاق خرسندی برای اهالی سینما بود، اما فروش این فیلم در گیشه، آن طور که شایسته است نبوده و به نوعی (با عنایت به هفت میلیارد هزینه ساخت) باشکست مواجه شده است.

هوشنگ گلمکانی، دبیر شورای نویسندگان ماهنامه سینمایی فیلم، میزان کم تماشاگران غلامرضاتختی را یک شرم اجتماعی دانست. بنا به گفته او این بسیارتعجب برانگیز و خوفناک است که تختی با کمتر از پنج درصد فروش در انتهای جدول اکران نوروزی باشد!

تختی را در سینما ببینید.

   تا زنده بمانند تختی ها و مرام تختی.

      و فیلمسازانی که تختی ها را به تصویر می کشند.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید مهدی کیوان زاده

هوای پاکم آرزوست ... ( منتخب جشنواره داستان نویسی دریچه)

دوباره آخر هفته شده بود. کنار بزرگراه خروجی شهر منتظر مینی بوس عمو سیروس بودم تا به ولایتمان باز گردم. هوای شهر کثیف بود. سر و صدای ناشی از رفت و آمد بی حد و مرز و بوق ماشین ها کلافه ام کرده بود. بعضی از اتوبوس های خط واحد یا خاورها، چنان دودی داشتند که برای مدتی امانم را می بریدند.

البته مینی بوس عمو سیروس هم دست کمی از آن ها نداشت. هم سر و صدا و تکان هایش زیاد بود، هم دود زیادی به هوا می کرد و هم صندلی ها و روکش های خیلی کثیفی داشت. یادم است وقتی بر روی روکش های سوراخ سوراخ سبز رنگش به آرامی ضربه می زدم، گرد و غبار چشم گیری از آن ها بلند می شد و فضای مینی بوس را در بر می گرفت.

به همین خاطر اهالی روستا تقریبا یاد گرفته بودند هنگام نشست و برخاست بر روی صندلی ها با احتیاط عمل کرده و از ایجاد گرد و غبار خودداری نمایند. اما عمو سیروس به این مسئله توجهی نداشت و حتی ذره ای تقلا برای گردگیری مینی بوسش نمی کرد. چون پنجره کنار او تنها پنجره مینی بوس بود که شیشه اش باز می شد و او همواره از هوای تازه تنفس می کرد.

از دور لکه آبی رنگی در میان حجم عظیمی دود به چشم می خورد. خودش بود. بالاخره از راه رسید. مینی بوس بنز آبی رنگ عمو سیروس که قرار بود من را برای احیای ریه هایم به ولایتمان ببرد.

در ولایت ما به جز مینی بوس عمو سیروس و چند تراکتور وسیله دودزای دیگری یافت نمی شد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید مهدی کیوان زاده